خاورمیانه این روزها تمامی دنیا را به خود خیره کرده است.
اگر روزگاری نفت و مفتبری انرژی مترادف با خاورمیانه بود، این روزها اما با تغییر نگرش چند کشور، خاورمیانه خود را به عنوان یک ابر قدرت در حال ظهور به دنیا باز تعریف میکند. به نظر میرسد این قدرت نمایی نوین با ویترین فوتبال و هنر در دست انجام است.
گزارهای روزآمد در دنیای معاصر که هنر و البته فوتبال را بهترین محمل برای برندینگ و تبلیغ اقناعی موثر میداند.
در منطقه ما آشکارا عربستان و امارات چنین طرح و نقشه ای مشترک را پیش میبرند.
یکم:
نسخه ای که عربستان را در هر دوی این سکوها، از رونالدو، بنزما، انگلو کانته ... تا فستیوال العُلا (Al-'Ula) و ساخت شعبهای از موزه ژرژ پمپیدو پاریس ( که سال 2028 به بهرهبرداری میرسد ) در صدر اخبار جهانی قرار داده است.
مدلی که امارات با تیم فوتبال منچستر سیتی ( قهرمان فعلی اروپا و پپ گواردیولا افسانهای ) و تغییر نام استادیوم شهر منچستر به اتحاد ( خط هواپیمایی امارات ) دنیا را به تحسین واداشت. رئیس منچستر سیتی، منصور بن زاید آل نهیان، سیاستمدار سلطنتی امارات است.
همزمان تغییر نام ورزشگاه تیم فوتبال آرسنال لندن به امارات و به تازگی اکسپوی دبی تکههای روشن یک پازل برنده است.
در عین حال از سال 2006 امارات با شتابی فزاینده به قطب اقتصاد هنر منطقه بدل شده است، تاسیس حراج خانههای بین المللی در دبی، آرت فر بسیار موفق آرت دبی که 16 ساله شده، تاسیس السرکال اونیو، تاسیس شعبه لوور ابوظبی در سال 2017 و گوگنهایم در ابوظبی ( 2025 افتتاح می شود )، بینال شارجه، سالانه آرت ابوظبی و ... فقط بخشی از برنامه بلند پروازانه امارات در هنر است.
دوم:
پنج سال پیش اما دنیای هنر تبدار محصول مشترک حیرت انگیز عربستان - امارات بود که از اشراف آنان به ادبیات معاصر بازار هنر پرده برداشت: خرید گران ترین اثر نقاشی در حالی که دعوا بر سر اصالت آن، گوشها را کر کرده بود : تابلوی جنجالی سالواتور موندی!
سال ۲۰۱۷ در حراجی کریستیز نیویورک تابلوی سالواتور موندی اثر منسوب به لئوناردو داوینچی به قیمت ۴۵۰ میلیون دلار چکش خورد تا به گرانترین تابلو نقاشی جهان تبدیل شود.
کریستیز این اثر را به عنوان یکی از آثار اصیل لئوناردو داوینچی ارائه کرد اما همان لحظه بسیاری آن را حاصل همکاری داوینچی و شاگردانش ارزیابی و اصالت آن را با تشکیک جدی روبرو کردند.
وقتی شاهزاده بدر بن عبدالله، وزیر فرهنگ عربستان این تابلو را خرید و آن را در موزه لوور ابوظبی رونمایی کرد، نشان داد در خاورمیانه مهندسی دقیقی برای جلب توجه افکار عمومی و جذب گردشگر هنری شکل گرفته است. آنها آگاهند در بازار هنر هر چه گرانتر خریدن و هوشمندانه اثر حاشیهدار خریدن، شما را با یک پرش به جایی مینشاند که در حالت عادی سال های سال باید به انتظارش بایستی.
سوم:
البته قطر که با جام جهانی فوتبال درخشید، پیشتر با حضور ژاوی بارسلونا چشمک زده بود و قبلتر با تاسیس موزه MIA، موزه هنرهای اسلامی در سال 2008 و خریدهای چند صد میلیونی هنری از جمله یک پل گوگن در سال 2019 به قیمت 300 میلیون دلار و تاسیس موزه هنرهای مدرن و معاصر متحف و ... به سرعت در هنر پیش رفته است. اکنون دوحه به لطف بنیاد قطر که در سال ۱۹۹۵ با حکم شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر و توسط موزا بنت ناصر همسر ایشان بنا نهاده شده خود را با سرعت به قطب هنر بدل میکند. جالب اینکه دهم دسامبر 2010 باشگاه فوتبال بارسلونا اعلام کرد که با مؤسسهٔ قطر بر سر قرارداد پذیرفتن اسپانسر بر روی پیراهن این باشگاه به مبلغ 170 میلیون یورو سالانه 30 میلیون یورو و به مدت 5 سال به توافق رسیده است که این موضوع پایانی بود بر سنت باشگاه بارسلونا که برای پیراهن تیم هیچ حامی مالی را قبول نمیکرد. تا بار دیگر به پیوند فوتبال و هنر در تغییر بافت خاورمیانه ایمان بیاوریم.
همه نشانهها بر این است که عمان هم در زمینه هنر و گردشگری خیز جدی برداشته است که احتمالا به زودی خبرهای بیشتری در این باره شنیده خواهد شد.
بماند که تئوریسینها معتقدند فوتبال هیجان اجتماعی آنی و تبادلات تجاری عظیم به روز میآفریند اما هنر یک سرمایهگذاری مانا و ماندگار تمدنی حتی برای نسلهای بعدی به ارمغان میآورد. مهم این است که خاورمیانه نوین دو بال پرواز خود را یافته است.
چهارم:
احتمالا کامنتهایی خواهد آمد « ایران کجای این معادله نوین است؟ » برای پاسخ شما را ارجاع میدهم به یادداشتی که ۱۵ آذر ۱۳۹۹ منتشر کردم : «
کاش هنر ایران تحریم شده بود/ هنر ایران پشت دیوار تحریم ها و FATF » .
تردیدی نیست ایران از منظر نیروی انسانی نخبه و خبره هم در زمینه هنر و نیز فوتبال یکی از قطبهای تعیین کننده منطقه است؛ نزدیک به دو دهه است در زمینه هنرهای تجسمی ( به لطف همت بخش خصوصی ) هنرمندان ایران از منظر تعداد ارائه آثار و همین طور میزان فروش، سهم تثبیت شده یک چهارم کل خاورمیانه در همه حراجیهای منطقه ای کریستیز، بونامز و ساتبیز را داراست، در فوتبال نیز عیار فوتبالیستهای ایرانی روشنتر از روز است اما ناکارآمدی سیستمهای داخلی در هنر و فوتبال و البته تحریمها سبب شده ما از این قافله دور دور بمانیم. نمونه پیشِپا افتادهاش این که بازار هنر ایران با فقر تولید محتوای انگلیسی به گِل نشسته و محدودیتهای شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و ... به کوچکتر شدن شعاع خریداران هنر ایرانی دامن زده است.