خيلي از ما اين شهر کوچک ساحلي را ميشناسيم؛ بلکه چند تعطيلات را در آن سر کردهايم يا دستکم از ان رد شدهايم.
گرچه قدمت بناي اين شهر به گذشته چندان دوري نميرسد، اما با تاريخي پرماجرا همراه است.
مرد افسانهاي اين شهر «جمشيد جوانشير» است. او پايهگذار متلقو و صاحب تمام زمينهاي اين منطقه بوده است.
درگذشته به اين شهر ساقي كلايه گفته مي شد. ساقــی نام دختر مرحـــــوم جمشید جوانشیر بوده وبه دليل وجود متلي بنام قو در اين شهر آن را متل قو نيز مي شناختند.
مــرحوم جوانشیر چون آدم دنیا دیده و درس خوانده ای بود بــه دنبال سیستمی بود تا چــــرخه اقتصاد ومحیط های اجتماعی کوچــک و بزرگ اجتماعی را دراین شهر بوجود آورد وتا سال 57 به این مهم نایل شده بود ومردم فقیر وکم درآمد را بخاطر ایجاد شغل وکار آفرینی صاحب جا ومکان وخانواده گردانید و حتی توانست یک محیط جغرافیایی دلپذیربرای مسافران بوجود آورد.
ایـن مرد بزرگ درسال1389درتنهایی به دیدارخداوند شتافت.
اودر سال 1303 در منزل پدري واقع در کوچه «شريعتمدار رشتي» خيابان صفيعليشاه در تهران متولد شد.
علاقه او به طبيعت، در حقيقت آغاز داستان يک شهر تازه شد.
در همين سفرها بود که شنيد: «يکي از مالکين «کلارآباد» شهسوار جنگلهاي مخروبه خود را براي تبديل به باغ مرکبات واگذار ميکند.
محدودهاي که «به معني واقعي جنگل مخروبه» بود. چون هر سال در فصل ذغالگيري قسمتهايي از آن به کساني اجاره داده ميشد تا با اجازه جنگلباني درختان پوسيده را قطع و به ذغال تبديل کنند.
تنها ساکنان منطقه هم در دو آبادي کوچک و کمجمعيت اقامت داشتند، که با مرکز آغاز کار متل فاصله داشتند. آن وقتها «کلارآباد» فقط يک آبادي بزرگ به حساب ميآمد و جوانشير و گروهش براي خريد مايحتاج خود بايد به عباسآباد (به فاصله 10 کيلومتري متل) ميرفتند.
يک روز کنار دريا، چشم جوانشير به دستهاي قو ميافتد که داشتند شنا ميکردند و محو تماشاي «شکوه و زيبايي» اين پرندگان می شود.
جوانشير می گوید:نا«نميدانم چرا با ديدن آنها به فکر ساختن متل افتاده و تصميم گرفتم نام آن را هم «قو» بگذارم.
مرد روياساز با همين اطلاعات کم درباره کاري که ميخواست بکند و دانش کمتر از فن ساختمانسازي، دست به کار شد و با هر زحمتي که بود موفق شد يک سالن اجتماعات به مساحت 220 متر، 12 اتاق و دو ويلاي شيک بسازد. اجاره هر اتاق 10 تومان و ويلاها را 25 تومان تعيين کرد؛ نرخي که براي خانوادههاي متوسط مناسب بود. سال 1338 متلقو متولد شد.
اين يک شروع عالي براي متل و آغازي بر شکل گرفتن يک آبادي بزرگ در اين منطقه بود؛ جايي که اولين متل ايران لقب گرفت و بعدها به مشهورترين شهر توريستي کشور بدل شد.
افتتاح متل سروصداي زيادي به راه انداخت و متلقو شهرت عجيبي پيدا کرد. طوري که کمکم به صورت يک گردشگاه عمومي در تمام فصول سال در آمد و بعد هم سروکله دستفروشها و مشاغل ديگر پيدا شد و روز به روز جمعيت بيشتر شد
مردم از شهرهاي دور و نزديک براي تماشا و گردش به اين نقطه ميآمدند. همين باعث شد يک جمعهبازار محلي در آنجا شکل بگيرد و با طرحهاي ابتکاري جوانشير، متلقو رفتهرفته حالت يک پاتوق بزرگ را به خود گرفت. مثلاً با آماده کردن يک زمين مناسب براي مسابقه، يک نوع کشتي محلي سنتي که فقط در جشنها و عروسيهاي بزرگ اجرا ميشد، به صورت هفتگي به راه افتاد. پهلوانان از شهرهاي مختلف به متل ميآمدند و کشتي ميگرفتند و جوانشير يک سکه طلا به برنده جايزه ميداد.
نخستین شهردار این شهر خانم پريمرز فیروزگر همسر آقای جمشید جوانشیر بود. http://asremizban.com/vdcg4.9xaak9yrrp.html